سکشواليته: برزخ سرکوب، پورنوگرافي و اضطراب ضدلذت - بخش سوم

راه­های مقاومت: سکشوالیته در هجوم پورنوگرافی و تخیل اندام­های زنانه

 نرینگی، مدت زیادی به دلیل عدم ارضای امیال و کنش جنسی مفهوم انتزاعی است. در ساختار دانایی پیش مدرن، سکشوالیته یک پیش­فرض است. زیرا این پیش­فرض، در تعامل کور میان پیش­فرض های پیش­مدرن و سوژه انتزاعی، بازتولید می­شود. نرینگی عامل محوری سکشوالیته، به عنوان یک تخیل انتزاعی در گفتمان مسلط جنسی تعریف می­گردد. تنها پورنوگرافی است که در سطح تخیل و تصویر آن را جنبه پراگماتیستی می­دهد . اگر کمی بیشتر به مفهوم انتزاعیت سکشوالیته و نرینگی که عنصر مهم در تعریف هویت مردانه است، بپردازیم این ایده مطرح می­گردد که سکشوالیته و نرینگی به دلیل ممنوعیت و طرد، فرد ناگزیر از پرهیز است: همان گونه که اشتیاق پایان ناپذیر برای پایان این وضعیت دارد. سوژه­ی انتزاعی این اشتیاق را نمی­تواند در آگاهی انتقادیش انعکاس دهد، با شرم و حقارت و در سرکوب و خودداریش بازتاب می­دهد. سکشوالیته که به وسیله تخلیه، رها شدن از تنش، احساس امنیت و گسترش لذت(12) هویت می­یابد، در گفتمان رسمی با انکار این ویژگی­ها رو به رو می­شود. پس سوژه­ی انتزاعی براساس کدام گفتمان بدیل به تعریف دو باره­ی آن بپردازد؟ تعریف مجدد سکشوالیته تنها در چارچوب تجربه روزمره، عملی به نظر می­رسد؛ ولی سوژه برای درهم شکستن انتزاعیت نمی­تواند مفهوم گناه و حقارت ناشی از توبیخ وجدانش را دست کم بگیرد. برای احساس امنیت، حوزه­ی عمومی و خصوصی به رسمیت شناخته شده، مکان­های مناسب نیستند. بایستی در خفا و به دور از چشم دیگران به امیال و تخیلات سرکوب شده و ممنوع پرداخته شود. کاری که تا اندازه زیادی از بار فشارهای جسمی و روانی فرد می­کاهد.
 تنها فرار از نظارت دیگران به عنوان یک گزینه، برای انکار اختگی و تمایلات لذت­بخش سوژه مطرح نیست. یکی از راه­های دیگر، انتشار پورنوگرافی و زبان پورنوگرافیک برای ارضای تمایلات و تمسخر اختگی مبتنی بر نظم ترس و وحشت از مجازات گناه­های نابخشودنی است. این تمسخر اختگی به انتزاع سکشوالیته اشاره دارد که در اثر پرهیز و خویشتن­داری فرد، امیال جنسی به ناگزیر در چارچوب تخیل و بازسازی نمایش رسانه­ای اندام­های زنانه بازتاب می­یابد، و از فراموشی می­گریزد. این انتزاعیت بدون انتشار تصاویر رسانه­ای پا برجاست. برای همین، اگر تخیلات جنسی که برای رهایی از انتزاعیت به پورنوگرافی پناه می­آورد، به وسیله ممنوعیت، فشار ومجازات ویران شود، در نمایش بی انتهای رسانه­ای بازسازی می­گردد. همان گونه که در بالا اشاره شد با ویرانی تخیل جنسی، شعور جنسی محدود به کنش آلت مردانه شده و گونه­های دیگر کردار و کلام جنسی به دست فراموشی سپرده می­شود. اگر چه میلان کوندرا رمان­نویس چکی این تعبیر را در باره رمان به کار می­برد، اما در باره کنترل امیال جنسی ؛" فعالیت مداوم «فراموشی» باعث می­شود تا هر یک از اعمالمان جنبه شبح­گونه، غیرواقعی و محو و مبهم داشته باشد. "(13) پورنوگرافی، البته با ابتذال و وحشت وصف­ناپذیر، به سوژه یادآوری می­نماید که غریزه­ی جنسی موجود است، غریزه­ای که با ابداع، دیگر غریزه نیست. البته با تکرار و انتشار استعاره­های پورنوگرافیک و در حالت طبیعی نمایش رسانه­ای، رهایی تخیل به مدد تصویر، سکشوالیته را هم از گناه آلودگی می­رهاند؛ و هم، پارسایی و ریاضت بیمارگونه  عرفی برای خوار داشتن تن را  دود می­سازد و به هوا می­فرستد. با استفاده از این تعبیر مارکس و هم چنان گرفتن تصور گناه از امیال جنسی، ما به چرخش بنیادین در موقعیت سکشوالیته، دست نمی­یابیم. این جا نوعی از کنایه و طنز در کار است که فرآیند هنجارمند شدن شیوه­ها و گفتمان­های کنترل و خودداری جنسی را به چالش می­گیرد.
  همان گونه که پیش­تر اشاره شد، پورنوگرافی و دیگر انواع نمایش سکس و اندام­های زنانه، به معنای امکان چرخش در موقعیت فرودست سکشوالیته به لحاظ عمومی شدن نیست، بلکه متوسل شدن فرد به مقاومت با شیوه­های گوناگون و امکان به چالش کشیدن نظام اخلاقی مسلط برای بازاندیشی است. این بازاندیشی این پرسش را مطرح می­کند وقتی هنجارهای جنسی متعارف نمی­تواند همچون میل آزادانه­ی غریزه در حوزه­ی خصوصی سوبژکتیویته زیست نماید، پس این هنجارها برای چه کسانی و در چه زمانی ابداع گردیده است؟
البته این پرسش تفاوت دو نسل را به صورت خشونت­بار آشکار می­نماید. محافظه­کاری فرهنگ ناشی از شکل گرفتن هویت به مثابه­ی دستگاه تنظیم کردارها، هنجارها و باورهای افراد در چارچوب ساختارها و گفتمان­های ارزشی است. این محافظه کاری دارای ظرفیت بالای خشونت، عدم شکیبایی و عدم گفت­وگو در حوزه­ی عمومی می­باشد. به ناگزیر پیش از آن که این محافظه­کاری، هنجار­ها و ارزش­های متعارف را به واسطه تعریف آزادی­های فردی، طبقه­بندی و اجرا نماید، با آشکار کردن ریشه­های متعالی هنجارها و ارزش­ها، اراده انحصار و خشونت نهادی را قدرتمند می­سازد.
از سوی دیگر در این جا به پورنوگرافی به منزله رهایی امیال جنسی از چنگال دستگاه­های طرد و ممنوعیت، نگریسته می­شود، اما نباید دو نکته فراموش گردد که پورنوگرافی به فرد کمک نمی­کند تا سکشوالیته را از احساس گناه و حقارت رها نماید، و به تخیل شادمانه­ی جنسی مجال بدهد: زیرا نگاه اجتماعی اینگونه است، آن هم در شرایط که صغارت و تولیت بر فرهنگ مسلط حاکم است. البته پیش­تر از رها شدن تخیل جنسی از گناه به وسیله نمایش هم در فضای پورنوگرافی و هم نمایش رسانه­ای و نوشتاری و گفتاری سخن گفته شد. در این جا نوعی از پارادوکس در فرآیند زدایش تصور گناه از امیال جنسی به وسیله نمایش دیده می­شود. از یک سو فرد با قبول پورنوگرافی، تخیل جنسی و نمایش اندام­های زنانه و فرافکنی امیال سرکوفته جنسی در اندام­ها و حرکات شهوانی بازیگران سینما و تبلیغات تجارتی، مفهوم گناه، پرهیز و پارسایی را نقض کرده است. از سوی دیگر حتا با پذیرش این­ها، توبیخ و تنبیه درونی، به خاطر زیر سوال رفتن یک ارزش در وجدان فرد ناگزیر به نظر می­رسد. پس این پارادوکس کدام سطوح از ناسازی سوژه و ارزش را نشان می­دهد و مفهوم گناه چه شمایل و رنگی به خود می­گیرد؟ حداقل این ناسازی یا پارادوکس، وجدان و معرفت متزلزل فرد را نشان می­دهد. هم چنان نمی­گذارد که گناه مفهوم مطلق متافزیکی خود را در هنجارها و ارزش­های متعارف منعکس سازد.
 با این تصور که از پورنوگرافی و نمایش اندام زنانه و اندام­های جنسی و شهوانی ارائه کردم، این تصور پیش می­آید که من به نقد آن دسته از فمینیست­هایی می­پردازم که پورنوگرافی را به دلیل نگاه تحقیر آمیز مردان به اندام­های جنسی زنانه در هنگام سکس مورد نقد قرار می­دهند. (14) اما، پورنوگرافی کارویژه­ای بیشتر ازین را در بازتولید گفتمان سکس و تعریف اندام­های جنسی و سامان دادن نظم نشانه شناسی جنسی مردسالار انجام می­دهد. تخیل جنسی در هجوم پورنوگرافی اگر از یک سو مجال برای پراتیک امیال انتزاعی جنسی می­یابد، ولی از سوی دیگر این تخیل در حدود همان قلمرو شمایل پیدا می­کند که پورنوگرافی به ترسیم آن پرداخته است: نادیده انگاشتن جغرافیای متنوع لذت زن و تمرکز بر دخول. پورنوگرافی به ویژه در شرایط ویرانی تخیل جنسی به گفته سیمون دوبووار، سطح خشن سکس را آشکار ساخته و آن را فاقد ماهیت و ظرافت­های عاطفی و عشقبازی می­سازد. یعنی نر از طریق انزال خود را از بند ترشحاتی که بر او سنگینی می­کند، می­رهاند. (15) بی­گمان پورنوگرافی زنانگی را بر اساس مقوله­ها، ارزش­ها و دسته بندی­های نظام مردسالار تعیین و تعریف می­نماید. اما این نکته آشکار است که نمایش در تمام سطوح خود به صورت چندگانه عمل می­کند، البته بستگی به این دارد که موقعیت گفتار، نوشتار و نمایش به چه صورت باشد.

منابع
12) جامعه شناسی روابط جنسی/ همان 20
13) میلان کوندرا / پرده /کتایون شهپر راد و آذین حسین زاده/ ص 177
14)  جین فریدمن / فیمینیسم /فیروزه مهاجر/ ص102
15) سیمون دوبووار / جنس دوم /قاسم صنوعی/ جلد دوم/ص 154

No comments: