آیا لیبرالیسم به پایان رسیده است؟


اگر دموکراسی لیبرال را چنان معنا کنیم، که عموما تا به حال اینگونه بوده است، دموکراسی جامعه ای مبتنی بر بازار سرمایه داری (بدون اهمیت دادن به این مسئله که تشکیل دولت رفاه تا چه حد جامعه را تعدیل یافته به نظر می آورد.)؛ پاسخ آری خواهد بود. اما اگر آنگونه که جان استوارت میل و لیبرال های اخلاقی پیرو او می گفتند، لیبرال دموکراسی را جامعه ای بدانیم که می کوشد تا تضمین کند همه اعضایش به طور برابر آزاد باشند تا استعدادهایشان را تحقق بخشند؛ جواب «نه لوزما» خواهد بود.
لیبرالیسیم حاوی هر دو معناست. «لیبرال» هم می تواند به معنای آزادی قوی تر برای تضعیف ضعیف تر از طریق پیروی از قواعد بازار آزاد باشد و هم آزادی موثر همگان در به کارگیری و پرورش توانایی هایشان. دموکراسی لیبرال سعی کرده است هر دو معنا را در هم بیامیزد. زندگی لیبرال دموکراسی در جوامع مبتنی بر سرمایه داری آغاز شد و فرض اساسی و ناخودآگاه این جوامع را پذیرفت که در یک جمله ساده «بازار انسان را می سازد» است. از زمان میل (اواسط قرن19) بر ادعای حقوق برابر انسانی در زمینه رشد فردی پافشاری کرد و اینگونه خود را موجه ساخت.
اما تا کنون دیدگاه مبتنی بر بازار توفق داشته است. «لیبرال» آگاهانه یا ناآگاهانه به معنای «سرمایه داری» پنداشته شده. من صرفا این نکته را مطرح می کنم که لزومی ندارد دیدگاه لیبرالی همواره بر قبول مفروضات سرمایه داری استوار باشد، هرچند به لحاظ تاریخی همواره اینگونه بوده است. اینکه ارزش های لیبرال در جوامع مبتنی بر بازار رقابتی و سرمایه داری رشد کردند، نمیتواند دلیل آن باشد که آزادی فرد برای تحقق استعدادهایش، به عنوان اصل اخلاقی کانونی در لیبرالیسم، نیازمند آنست که همواره محدود به چنین جوامعی باشد. برعکس باید استدلال شود که این اصل اخلاقی، یا بهتر بگویم، این میل فرد به آزادی، از پوسته بازار سرمایه داری بیرون زده. درست مثل زمانی که سرمایه داری رقابت آزاد را کنار می گذارد یا جای خود را به گونه هایی از سوسیالیسم می دهد، اما نیروهای مولد و خلاق انسان که در دوره سرمایه داری رقابتی رشدی عظیم داشتنداز بین نمی روند.
در هر حال استمرار حیات هر آنچه به درستی لیبرال دموکراسی نامیده میشود وابسته به این است که مفروضات بازار تنزل داده شوند و در مقابل حق برابر برای تکامل فردی ارزش والاتری بیابد.