ضرورت دموکراسی

دموكراسي را معمولاً با تعريف­هايي از قبيل «حكومت مردم»، «حكومت مطابق خواست و رضايت مردم»، «حكومت براي مردم»، «حكومت مطابق قانون» و ... تعريف ميكنند. هركدام از اين تعريفها براي تاكيد روي يك نكته است، و آن عبارت از نقش محوري مردم در حكومت است.

اگر درنظر داشته باشيم كه مهمترين جدال تاريخ سياسي بشر همان تعيين جايگاه و نقش مردم در سياست، و تاثير سياست بر سرنوشت مردم بوده است، دموكراسي، در ميان نظام­هاي سياسي مختلف، كه در طول تاريخ توسط بشر براي اداره حكومت­ها تجربه شده، مقبول­ترين نظام شمرده ميشود. از اين رو امروز در سراسر جهان، گسترش يافته و رايج ترين نظام سياسي شناخته ميشود و حتا معياري براي سنجش مشروعيت حكومت­ها نيز به شمار ميرود؛ زيرا هدف از تشكيل حكومتها، در سياست جديد، چيزي جز كمك به رفاه و آسايش همگاني، توام با حفظ حقوق و آزادي­هاي همگاني نيست. دموكراسي، به دليل اين كه حكومت را در جهت رفاه همگاني و حفظ و رعايت حقوق و آزادي­هاي مردم سوق ميدهد، به عنوان يگانه نظام مشروع قلمداد ميشود.

اگرچه دموکراسی هم خالي از صعفو نواقص نيست؛ مثلاً دموكراسي نميتواند از به وجود آمدن اليگارشي و نظام نخبه سالاري جلوگيري كند، كه در اثر آن قدرت عملاً در انحصار افراد خاصي قرار ميگيرد. اين نقيصه و نواقصي از اين دست، بيشتر سؤالات مطرح در جوامعي است، كه دموكراسي در آنها نهادينه شده و از امكانات يك نظام دموكراتيك برخوردارند؛ اما در جوامعي مانند افغانستان، كه تازه از زیر سلطه نظام­هاي استبدادي و خودكامه برآمده و ميخواهند دموكراسي را تجربه كنند، رسيدن به دموكراسي يك ايده­آل به شمار ميرود و برخورداري از امكاناتي كه دموكراسي در اختيار آن قرار ميدهد يك آرزوست. از اين رو طرح نواقص دموكراسي در اينگونه جوامع موردي ندارد.

ضرورت دموكراسي را اين نكته توجيه ميكند كه درنظر داشته باشيم قدرت متعلق به مردم است و بايد مطابق خواست و اراده مردم استفاده شود و نبايد در اثر استفاده از قدرت، مردم و يا بخشي از مردم، از حقوق و خواستههاي خود محروم شوند. دموكراسي، با توجه به اين كه راهكاري است براي محدود ساختن و كنترل قدرت، اين امكان را به دست ميدهد، كه قدرت همواره در جهت خواستهها و منافع مردم عمل كند و هيچگاه به سوي استبداد و سركوب بخشي از مردم، به نفع بخش ديگر گرايش پيدا نكند. پس دموكراسي نظامي است كه ميكوشد قدرت سياسي را هرچه بيشتر، در خدمت مردم و در جهت برآورده شدن خواست­هاي مردم، رهبري نماید و از كاربرد استبدادي و ظالمانه آن جلوگيري كند.

اما بايد اين سؤال را از خود بپرسيم كه دموكراسي چگونه عمل ميكند، تا به اين ضرورت پاسخ بگويد؟ چه اصولي دموكراسي را كمك ميكند تا به اين هدف خود برسد؟ ما چگونه ميتوانيم داراي يك نظام دموكراتيك باشم؟ چگونه ميتوانيم نظام دموكراسي را قدرتمندتر بسازيم و آن را حفظ كنيم؟ و...

دست يافتن به پاسخ اين پرسش­ها ميتواند ما را براي ايجاد يك نظام دموكراتيك، آگاهتر و تواناتر بسازد؛ زيرا دموكراسي فقط با آگاهي و حساسيت مردم در مورد سرنوشت سياسي­شان، و جديت آنها در مقابل حقوق و آزادي­هايشان ميتواند به وجود بيايد و حفظ شود. مرحله ايجاد نظام سياسي دموكراتيك، بسته به مشاركت آگاهانهو فعال مردم در فعاليت­هاي سياسي، مثلا در انتخابات، است. اما دموكراسي، صرفا، با كنترل و نظارت مداوم مردم و نهادهاي مردمي ميتواند قوام بيابد. بنابراين، نقش مردم از هرجهت، در دموكراسي بسيار حساس و جدي است؛ چه در مرحله تاسيس نظام دموكراسي و چه در مرحله حفظ و دوام بعد از تاسيس آن، مردم هميشه بايد نقش فعال و آگاهانه سياسي خود را بازي كنند. در این روند، آگاهي و حساسيت سياسي مردم، نقش بسيار حياتي و محوري را بردوش دارد؛ بنابراين، دموكراسي، ضرورت مردم براي كنترل و رهبري قدرت سياسي به نفع مردم است. دموكراسي، حكومت مردمي است، كه از نقش خود آگاهي دارند و در مقابل سرنوشت سياسي خود حساسند.

2 comments:

نینا said...

مواردی که برای نواقص دموکراسی در نظر گرفته بودی به نظرم ناقص بود!
یعنی حتی از یه زاویه میشه دموکراسی رو استبداد اکثریت دونست!آیا نمیشه به نظامی دست یافت که حتی اقلیت ها هم به حقوق و خواسته بحقشون برسن؟
منظور من البته نظامیه که حق و منطق حکومت کنه نه صرفا رای اکثریت!
از این دید به نظر من دموکراسی یه نظام معیوب محسوب میشه که صرف تبلیغات همه ستایشش میکنن!البته نه اینکه من گزینه بهتری سراغ داشته باشم اما این فکر که دموکراسی آخر دنیاست باعث میشه بشر برای رسیدن به یه نظام ایدهآل دست از تلاش بکشه

جامعه باز said...

بحث من اینجا صرفا راجع به دموکراسی سیاسیه. یا بهتر بگم دموکراسی حداقلی. مدل ایده آلی که مد نظر شماست یعنی دموکراسی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دموکراسی حداکثریه. یا به نوعی لیبرال دموکراسی. درحال حاضر ما در مرحله گذاریم و در هیچکدوم از نظریه های گذار حداقل تا اونجا که من دیدم کسی دنبال دموکراسی حداکثری نیست
ر.ک: گذار به دموکراسی - حسین بشیریه